به گزارش مشرق، شاید بتوان اقتصاد توانمند را مهمترین عامل ثبات کشورها در تمامی عرصههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و بینالمللی دانست. اقتصاد پویا درواقع شالوده و زیربنای تحرک در عرصههای مختلف است.
زمانی که اقتصاد کشوری با چالش جدی روبرو باشد ابزار لازم برای شناساندن جهانبینی متفکران و صاحبنظران آن کشور در عرصه داخلی و بینالمللی فراهم نیست لذا تلاشها برای گفتمانسازی با موانع متفاوتی روبرو میشود.
فشار اقتصادی ازآنجهت بهعنوان ابزار سلطه قدرتهای بزرگ و استعمارگر مورداستفاده قرار میگیرد که تأثیر آن بر زمینگیر کردن گفتمانهای رقیب بارها مورد آزمایش قرارگرفته است. تحریم اقتصادی که معمولاً با هماهنگی چند قدرت بینالمللی شکل میگیرد درواقع نوعی سوءاستفاده از نقاط ضعف کشور هدف است. تحریم اقتصادی برخلاف تصور عموم حاکمیتها را هدف قرار نمیدهد و هدف اصلی آن فشار به توده مردم برای ایجاد نافرمانی مدنی و تحریک حاکمیتها به پذیرفتن استانداردهای مدنظر قدرتهای بزرگ است. فرایند مذکور همان چیزی است که از آن بهعنوان استعمار فرانو یاد میشود.
عقل و منطق حکم میکند با توجه به بیقانونی حاکم برجهان کشورها بر روی توان داخلی خود متمرکزشده و ابزار سوءاستفاده و اعمال افشار به مردم را از دست استعمارگران بگیرند. از سوی دیگر میتوان وابستگی تبلیغ اقتصادی بیشتر به قدرتهای بزرگ را یک اشتباه راهبردی معرفی کرد.
ارتکاب به چنین اشتباهی برای ملل تمدن ساز بهمراتب خطرناکتر از سایرین است، چراکه شکلگیری هر گفتمان و تمدنی مخالف نظم موردنظر استعمارگران محسوب میشود لذا این کشورها خیلی سریع به اقدام متقابل برای حذف رقیب مبادرت میکنند. سیستم حاکم برجهان یا همان نظم نوین جهانی مهمترین اعمال قدرت کشورهای استعمارگر است لذا وابستگی اقتصادی به این کشورها همراه با داعیه تمدن سازی یک مغلطه غیرقابلقبول است.
فشار اقتصادی صرفاً با حذف داعیه تمدن سازی پایان مییابد
ایران بهواسطه تاریخ کهن و بهرهمندی از تفکرات ناب اسلامی شیعیان یکی از ملتهای تمدن ساز تاریخ بشری است. ایران بعد از انقلاب با ترویج قرائت اصیلی از مفاهیم اسلامی توانسته است نوعی جهانبینی جدید را حداقل در دنیای اسلام و میان مسلمانان ترویج کند لذا پذیرش منطق دشمنی غرب با ایران بعد از انقلاب چندان پیچیده و غیرقابلپیشبینی نیست. حال سؤال اینجاست که وجود بحران اقتصادی در چنین کشوری تا چه اندازه فرصت را برای اعمال فشار قدرتهای بزرگ فراهم کرده است؟ و چرا ابزار تحریم همواره علیه ایران مورداستفاده قرار میگیرد؟
تا بیش از توافق هستهای میان ایران و غرب اینگونه القا میشد که تحریمها صرفاً به دلیل فعالیتهای هستهای ایران صورت میگیرند و توقف و یا حتی محدود کردن چرخه سوخت در داخل موجب لغو تحریمها علیه کشورمان میشود. این دیدگاه هرچند با فشار رسانهای غرب و قرائت اشتباه برخی جریانات داخلی موجب پذیرش توافق هستهای از جانب کشورمان شد اما خیلی زود بر همگان آشکار شد که مسئله هستهای صرفاً بهانهای برای تحریم اقتصادی علیه ایران است.
به جرأت میتوان ادعا کرد که اعمال فشار اقتصادی علیه ایران تنها با پذیرش گفتمان غلط حاکم برجهان و محو شدن داعیه تمدن سازی پایان خواهد یافت. پذیرش چنین گفتمان حاکم برجهان یعنی پذیرش نظام سلطه، پذیرش همسویی مطلق و بیقیدوشرط با آمریکا در مسائل مختلف منطقهای و بینالمللی و پذیرش سلطه فرهنگی غرب و پرهیز از تبلیغ هر گفتمانی که سنتها و وابستگی به قیود دینی را موردتوجه قرار میدهد.
کشورهای قدرتمند برای وادار کردن ملتها به الگوی موردنظر خود بسیار هوشمندانه عمل میکنند. درواقع واگذار کردن امتیازات اقتصادی مقطعی به کشورهای مستقل نوعی تاکتیک اعتیادآور برای خوشبین کردن دولتها و ملتها به منطق توافق است. درواقع فشار طولانیمدت به یک ملت قطعاً اندیشمندان، نخبگان و عناصر صاحب نفوذ را برای تمرکز بر توان داخلی متحد میکند لذا قرنها تجربه استعمار غرب شدیداً به بستههای اقتصادی کوتاهمدت برای متوقف کردن انسجام داخلی حریف معتقد است.
تاکتیک اعتیاد به غرب با بزرگنمایی نقطهضعفها و بیاهمیت جلوه دادن توفیقات داخلی صورت میپذیرد. این شیوه در طول ده سال گذشت علیه جمهوری اسلامی مورداستفاده قرار میگرفت. جایی که غربیها موضوع فرسوده بودن ناوگان حملونقل هوایی کشور را برای مخاطب ایرانی بسیار بزرگتر جلوه میدهد و تلاش میکند موفقیتهای فضایی، موشکی و در علوم مهمی چون نانو فناوری را بیارتباط با منافع عمومی مردم معرفی کند.
یکشب بخور نون و تره
در بررسی علت ضعف در اقتصاد کشور نمیتوان تنها یک فرد یا گروه خاص را مقصر معرفی کرد. در عدم توفیق اقتصادی تکتک مردم و مسئولین دخیل هستند. موضوع اقتصاد مقاومتی که چندین سال است مکرراً از سوی رهبر انقلاب مورد تأکید قرار میگیرد زوایای متفاوتی دارد و نگاه تکبعدی به آن حلال مسائل کشور نیست.
گاها جریانات و گروههای سیاسی سخنان ایشان را ابزاری برای حذف رقیب قرار میدهند که این کملطفی بزرگی در پاسخگویی به دغدغههای مردم و رهبری است. البته تنها این قبیل گروههای سیاسی را نمیتوان مقصر عدم توفیق کشور در مسائل اقتصادی معرفی کرد. تمام افراد و گروههایی که نیاز کشور به غرب و کالای غربی را تبلیغ میکنند مقصر شکل نگرفتن تفکر مهم اقتصاد مقاومتی هستند.
گاها تفکری در کشور تبلیغ میشود که فشار آوردن به مردم راهحل بحران نیست. در پاسخ به این تفکر باید اینگونه گفت که نمیتوان حتی یک نمونه از کشورهای صاحب قدرت اقتصادی را پیدا کرد که مردم و دولتمردان آن در قطع زمانی چندین ساله فشار اقتصادی گستردهای را تحمل نکرده باشند.
انگلستان در قرن 11 و 12 اقتصادی ضعیف و عقبافتاده داشت. انگلیس با پی بردن به اینکه تولید پوشاک میتواند سود مناسبتری را نسبت به صادرات پشم خام عایدش کند، در زمان ادوارد سوم، به ساخت و توسعهی کارخانههای کوچک و محلی تولید لباسهای پشمی اقدام کرد. ادوارد سوم حتی برای حمایت از تولید داخل، اقدام به پوشیدن لباسهای کم کیفیت انگلیسی در مقابل منسوجات باکیفیت خارجی کرد و تمرکز خود را بر تجارت پشم خام و ممنوع کردن واردات پوشاک قرارداد.
در کتاب سنگفرش هر خیابان از طلاست اثر کیم وو جونگ کرهای آمده است: علت اینکه ژاپنیها از ما کرهایها جلوترند، صرفهجویی و عدم اسراف آنهاست. رییس شرکت توشیبا در یک آپارتمان 83 متری زندگی میکند و خرج سالانهاش حدود 1200 دلار است. درصورتیکه رییس شرکتی کوچکتر در کره، خانهای بزرگ دارد که با لوازم وارداتی مجلل تزئین شده است.
نمونههای بالا نشان میدهد که تفکری که مغرضانه به مردم القا میکند که میتوان بدون تحمل سختیها به قدرت اقتصادی برتر تبدیل شد غلط است و همه کشورهای قدرتمند اقتصادی برای حمایت از تولید داخلی خود دورهای محرومیت از کالاهای لوکستر خارجی را تحمل کردهاند. این تفکر حتی در سنت ایرانیها نیز ریشه دارد و ضربالمثلی با عنوان (یک روز بخور نون و تره، یکعمر بخور نون و کره) تحمل سختیهای کوتاهمدت برای کسب توفیقات بلد مدت را یادآوری میکند.
اقتصاد مقاومتی تنها با مدل بومی تحقق مییابد
برای ایجاد تحرک در اقتصاد کشور صرفاً مدل بومی میتواند مؤثر واقع شود. شناخت مزیتهای رقابتی عامل بسیار مهمی برای جهتدهی درست و کارآمد اقتصاد کشور است. درواقع شناخت ظرفیتهای منطقهای و ترکیب آنها برای ایجاد یک فرصت اقتصادی مناسب مهمترین وظیفه دولتها و متولیان عرصه اقتصاد است.
در طول چند سال گذشته بهرهگیری از برخی الگوهای وارداتی و فراهم نکرده زیرساخت مناسب اقتصادی ثابت کرده است که نمیتوان چندان به الگوهای تکراری امیدوار بود. برای مثال تأکید صرف دولت بر گسترش مناطق آزاد نهتنها به رونق تولید داخلی کمکی نکرد بلکه زمینه را برای واردات روزافزون به کشور و دلالی زمین در این مناطق فراهم آورد. اکثر ساکنان این مناطق بهجای آنکه در امر تولید مشغول به کار باشند به واسطهگری، دلالی و حتی قاچاق کالا مشغولاند. این نمونه نشان میدهد که مدل وارداتی نمیتواند شرایط را برای رونق اقتصادی کشور فراهم آورد.